چرانمی توانیم یک رابطه ی آسیب زا را ترک کنیم؟

 چرا نمیتوانیم از فردی که ما را آزار میدهد و از ما بهره کشی میکند جدا شویم؟

همه ما ممکن است عاشق شویم  و معمولا قبل از اینکه شریک خود را به خوبی بشناسیم ، عاشق او می شویم . این احساس به لطف نیروهای ناخودآگاه در ما به وجود می­آید ، که به ­طور عام از آن تحت عنوان ” جاذبه و یا شیمی عشق۱ ” یاد می­کنیم . هیچگاه خودتان را به­خاطر دوست داشتن فردی که با احترام و حوصله با شما رفتار نمی­کند ، سرزنش نکنید ؛ زیرا درست وقتی­که رابطه ما به یک رابطه آزارگرانه۲ تبدیل می­شود ، ما دلبسته می­شویم و می­خواهیم رابطه و عشقمان را حفظ کنیم . ممکن است در ابتدای رابطه متوجه مواردی جزئی از آزردگی و تحقیر از طرف شریکتان شوید و از آن­ها چشم­ پوشی کنید؛ زیرا سواستفاده گران تبحر زیادی در اغواگری دارند و صبر می­کنند تا مطمئن شوند که آیا قبل از نشان دادن شخصیت واقعی خودشان ، ما در دام و تله آن­ها گرفتار شده ایم . در این زمان ، عشق ما تحکیم یافته است و به راحتی از بین نخواهد رفت . رهاکردن یک فرد آزارگر کار سختی است . ممکن و حتی محتمل است که بدانید دوست داشتن یک فرد آزارگرمیتواند خطرناک باشد ولی در هرصورت برای حفظ رابطه با او چانه زنی کنید . تحقیقات نشان می­دهند که حتی قربانیان خشونت نیز به طور متوسط ، هفت برخورد و چالش روانی را قبل از ترک همیشگی شریک زندگی خود تجربه می­کنند .

با ماندن در یک رابطه آزارگرانه شما حس حقارت را به کرات تجربه خواهید کرد به شکلی که جز ادبیات غالب رابطه تان میشود. کسانی که این امر را درک نمی­کنند ، برایشان سوال می­شود که چرا فردی را که سواستفاده می­کند دوست دارند و با او می­مانند؟ ما پاسخ های کاملا روشنی برای این سوال نداریم اما سعی میکنیم تا وجوه مشترک این روابط را به تصویر بکشیم.

­انکار برای زنده ماندن

اگر در خانواده با احترام با ما رفتار نشود و عزت نفس پایینی داشته باشیم ، تمایل داریم سوءاستفاده افراد از خودمان را انکارکنیم چون در سطحی خود را لایق این رفتارها میدانیم و یا این رفتارها برایمان آشناست و همچنین انتظار نخواهیم داشت که بهتر از نحوه تربیت والدین ، روش برخورد آن­ها و رفتارهایشان با ما برخورد شود . انکار به این معنی نیست که نمی­دانیم چه اتفاقی در حال روی دادن است ؛ در عوض تلاش می­کنیم تا تاثیرات این اتفاق را به حداقل برسانیم و یا با منطق خود آن را توجیه کنیم . حتی ممکن است که متوجه نشویم که واقعا مورد سواستفاده قرار گرفته­ ایم و داریم آزار میبینیم .

تحقیقات نشان می­دهد که ما نمی­ پذیریم و انکار میکنیم، این چانه زنی به نوعی یک نیاز فرگشتی۳ برای تامین امنیت ما به عنوان انسان است. در سطح نوکلئوتید اکثر ما برای بقای رابطه تلاش میکنیم، چون بقای خود را در حفظ رابطه میبینیم، از نگاه فرگشتی در رابطه بودن یعنی تولید مثل و امنیت.  به دلیل همین نیاز فرگشتی ما احتمالا تا مدت زمان طولانی آزار، آسیب و تحقیرهای رابطه ای ناکارآمد را متحمل میشویم و حتی برای ماندن در آن به اشکال مختلف بهانه تراشی کنیم.

پیش­بینی ، ایده­آل سازی ، تکرار جبری۴

وقتی­که عاشق می­شویم ، اگر آسیب­های روانی که دوران کودکی دیده ایم  تا حدی درمان نشده باشند ، به هنگام ملاقات شریک خود ممکن است نسبت به توقعات خود، تصویری که از خود و شخص مقابل داریم اشراف نداشته باشیم. به احتمال زیاد ما به دنبال کسی خواهیم بود که شبیه پدر و مادرمان باشد و مارا به یاد آن­ها بیاندازد ؛ این بدان معنی نیست که آن شخص حتما باید یادآور پدر برای دختر و مادر برای پسر باشد، در این مسئله جنسیت مطرح نیست . ممکن است ما جذب کسی شویم که جنبه ­های اخلاقی مشترکی با والدینمان داشته باشد . ناخودآگاه ما در تلاش است تا ، گذشته­ مان را با امید به اینکه به اوضاع تسلط خواهیم یافت و کودکی مان را که عشقی در آن دریافت نکرده ایم ، بهبود بخشد .

چرخه ی آزار5

بعد از یک جر و بحث ، اغلب یک دوره ماه عسل۶ (دوران شیرین رابطه) به وجود می­آید . این بخشی از چرخه آزار است . یک آزارگر ممکن است به دنبال برقراری ارتباط دوباره باشد ، عاشقانه رفتارکند ، پشیمان باشد و عذرخواهی کند . صرف نظر از این ، خیالمان راحت است که هم اکنون صلح برقرار است . ما به قول و قرارهایمان ایمان داریم و بر این باورهستیم که دیگر اتفاقی نخواهد افتاد ، زیرا ما نمی­خواهیم اتفاق ناگوار دیگری بیفتد  زیرا همانند چندرشته به یکدیگر پیوسته ­ایم . پایان دادن به یک پیوند عاطفی دردناکتر از آزار و تحقیر گذراست، ما از درد جدایی اجتناب میکنیم ولی در طولانی مدت بهای گزاف تری پرداخت میکنیم ولی این بها از محاسبات ما خارج میماند.

ظاهرا یک آزارگر به ما عشق می­ورزد، ما می­خواهیم این عشق را باورکنیم و نسبت به رابطه­ مان امیدوار و مطمئن باشیم . انکار ما برگرفته از توهم امنیت داشتن است . این حالت را “چرخه ی معیوب”۶ انکار می­نامیم ، درست مانند وقتی که پس از نوشیدن یک نوشیدنی الکلی قول­هایی که زمان هشیاری داده ایم را فراموش می­کنیم .

عزت نفس پایین

به دلیل عزت نفس پایین ، بر این باوریم که اگر یک فرد آزارگر ما را سرزنش کند ، به ما بی­ اعتنا باشد و از ما انتقاد کند راه درستی را در پیش گرفته است ؛ حال آنکه بی اعتنایی ، سرزنش و انتقادهای این فرد باعث کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس روزافزون ما می­گردد . آن­ها عمدا این کار را برای به دست گرفتن قدرت و کنترل امور انجام می­دهند . ما بر این باورهستیم که برای بهتر شدن رابطه باید خودمان را تغییر بدهیم . خودمان را سرزنش می­کنیم و تلاش می­کنیم تا خواسته های فرد آزارگر را برآورده کنیم . ما ممکن است اضافه شدن رابطه جنسی به ارتباط مان ، مهربانی های کوچک شریکمان و یا عدم وجود هرگونه سواستفاده از طرف وی را به عنوان نشانه عشق تلقی کنیم و به رابطه مان امیدوار باشیم . بنابراین به همان میزانی که اعتماد به نفس ما کاهش می­یابد ، میزان عشق و ایده آل سازی شخصیت شریک مان ثابت باقی می­ماند.

همدلی

بسیاری از ما با فرد آزارگر احساس همدلی می­کنیم اما هیچ حس همدلی نسبت به خودمان نداریم . ما از نیازهای خود آگاه نیستیم و از اینکه از شریکمان بخواهیم تا نیازهایمان را برطرف سازد ، خجالت میکشیم . فرد آزارگر نقش قربانی را بازی میکند ، در خطا و گناه اغراق می­کند ، خود را پشیمان جلوه می­دهد ، یا درمورد یک مشکلی که در گذشته ­اش اتفاق افتاده است صحبت می­کند ( و اغلب از سفراغراق شده ی پرفراز و نشیب قهرمانی اش میگوید) . حس همدلی ما با ارائه توجیه ، منطقی سازی و با به حداقل رساندن دردی که تحمل می­کنیم ، سیستم انکار فکری ما را تغذیه می­کند . بیشتر قربانیانی که مورد آزار و سواستفاده قرارگرفته اند ، سعی دارند تا از دوست و فامیل خود پنهان کنند که شریکشان آنها را ازار میدهد ؛ گاهی به دلیل همدلی با شریک خود و گاهی به علت شرم . رازداری در این مسئله اشتباه است و به فرد سواستفاده­ گر قدرت بیشتری می­دهد .

جنبه های مثبت

بدون شک فرد آزارگر و رابطه مان با او جنبه های مثبتی نیز دارند ، که گاهی از آن­ها لذت می­بریم و دلتنگ آن خاطرات می­شویم ؛ علی الخصوص لحظات عاشقانه اوایل روابط و خاطرات خوب آن روزها  درصورت ماندن در رابطه ، آن خاطرات را به یاد می ­آوریم و یا منتظر هستیم تا دوباره برایمان اتفاق بیفتند . ما تصور می­کنیم که اگر فقط او خشم خود را کنترل کند ، یا موافق باشد که به ما کمک کند ، یا فقط یک چیز را تغییر دهد ، همه چیز بهتر خواهد بود  و این همان حس انکار ماست . اغلب اوقات آزارگران در رسیدن به اهداف خود توانایی های بخصوصی دارند، یک زندگی اجتماعی مطلوب را به همه پیشنهاد می­دهند و حتی گاهی مهارت­های خاصی در زمینه های کاری و یا تحصیلی  دارند. بسیاری از همسران این افراد ادعا می­کنند که علی­رغم سوءاستفاده شریک شان از آن­­ها ، از زندگی و به­ صورت کلی از شیوه زندگی این افراد لذت می­برند.

تقویت روش-خاموش۷

وقتی­که به صورت موقعیتی وغیرقابل پیش­بینی تقویت ناپیاپی مثبت و منفی دریافت می­کنیم ، دوست داریم این تقویت را پایدار بپنداریم  و این باعث می­شود ما به­ صورت اعتیادآوری به شریکمان وابسته بمانیم . شریک عاطفی شما ممکن است از نظر عاطفی دردسترس شما نباشند و یا سبک و روش دلبستگی­ اش اجتنابی باشد . آن­ها ممکن است به صورت دوره ای بخواهند نزدیک شما باشند ؛ حتی ممکن است بعد از یک قرارملاقات شگفت­ انگیز و صمیمی ، از شما دور شوند ، تلفن همراه خود را خاموش کنند و یک مدت غیب شان بزند. وقتی از شریکمان بی­خبر می­مانیم ، مضطرب می­شویم و به دنبال این هستیم که به او نزدیک شویم و درد و اشتیاق خود را با عشق اشتباه می­گیریم .

به خصوص افرادی که اختلال شخصیت (مرزی، ضد اجتماعی، خودشیفته) دارند ، به صورتی تعمدی این کار را انجام می­دهند و به گونه ای توانایی شما را در تحمل دوریشان میسنجند؛ تا با طرد کردن ما و یا امتناع از دیدار با ما ، بتوانند ما را کنترل کنند . سپس آن­ها به صورت تصادفی ، نیازهای ما را برطرف می­سازند . و ما به این که از شریکمان پاسخ مثبت دریافت کنیم ، معتاد می­شویم .

باگذشت زمان دوره های کناره گیری از یکدیگر طولانی­ تر می­شود ؛ اما ما یادگرفته این تا بمانیم ، احتیاط کنیم ، صبرداشته باشیم و به رابطه­ مان امیدوار باشیم . که از آن تحت عنوان خوگیری به آسیب۸  یاد می شود ؛ به دلیل تکرار چرخه های سواستفاده که طی آن تقویت ناپیاپی پاداش و مجازات باعث ایجاد نوعی پیوند روانی می شود ، فرد در برابر تغییرات مقاومت می­کند . خوگیری به آسیب به خوبی توضیح می­دهد که چرا رهاکردن یک رابطه آزارگرانه یکی از سخت­ترین انواع جدایی است. گاهی ممکن است افرادی که با یک آزارگر رابطه عاطفی دارند کاملا خودرا فراموش کنند ، تنها به دنبال کسب رضایت شریکشان باشند و محتاطانه عمل کنند تا او ناراضی نباشد . اندکی مهربانی و نزدیکی بین یک زوج باعث شعله ور شدن هیجانات بین طرفین می­گردد ( درست مانند برقراری رابطه جنسی پس از یک بحث و گفتگو) ، زیرا ما تشنه محبت هستیم و از اینکه کسی دوستمان دارد احساس خوبی داریم؛ و این اتفاق ، منبع تغذیه ای برای چرخه آزار به شمار می­رود .

اگر شما شریکتان را به ترک و جدایی تهدید کنید ، او اقدام به نمایش گذاشتن جذابیت های خود برای شما می­کند ؛ اما این تنها اقدامی دیگر برای به دست آوردن دوباره کنترل شماست . این انتظار را داشته باشید که پس از جدایی ، گوشه گیر شوید و ممکن است تا مدتها شریک پیشین و آزارگر خود را دوست بدارید و دلتنگ او شوید . وقتی که با گذشت زمان و دریافت تقویت به صورت روشن-خاموش در دام فرد آزارگر افتادیم به راحتی نمی­توانیم از آسیب­های روانی، جسمانی و … که او به ما وارد می­کند خلاص شویم. سندرم استکهلم ، اصطلاحی است که برای افراد گروگان گرفته شده به کاربرده می­شود. این پدیده هنگامی رخ میدهد که یک احساس همدلی دو طرفه بین گروگان و گروگان گیر می افتد، در شکل گیری این پدیده عامل اصلی و تعیین کننده زمان هست، هر چه زمان ارتباط بین گروگان و گروگان گیر طولانی تر شود این احساس تعلق و همدلی افزایش پیدا میکند. در رابطه وقتی این مکانیزم با گذشت زمان فعال میشود. این امر اغلب در روابط از لحاظ زمانی طولانی رخ می دهد.

ما به اشتباه خود راجع به رابطه وفاداریم و می خواهیم از فرد آزارگر محافظت کنیم که بیشتر از خودمان به او دلبستگی داریم . از اینکه درباره رابطه مان با دیگران صحبت کنیم ، رابطه را ترک کنیم و یا حتی در شرایطی با پلیس تماس بگیریم احساس گناه می کنیم . اطرافیانمان که سعی در کمک به ما دارند ، به صورت مستقیم و غیرمستقیم امکان دارد از سمت شریک عاطفی ما تهدید شوند (البته این تهدید به صورت منفعلانه ابراز میشود). به عنوان مثال از دید فرد آزارگر،  روان پزشکان و روان درمانگران به عنوان اشخاصی تلقی میشوند که می خواهند مغز ما را شست و شو دهند، مارا از شریک عاطفی مان جداکنند ، جیب ما را خالی کنند و این باعث کمرنگ شدن رابطه مان با درمانگرمان می گردد و ازاینکه کمکی به ما برسد جلوگیری میشود. درست همان پیزی که یک آزارگر میخواهد : که شما منزوی و وابسته به او شوید. 

کارهایی که میتوانید انجام دهید

اگر فکر میکنید در رابطه ای گرفتار شده اید و یا نمیتوانید شریک پیشین خود را از ذهنتان دور به دنبال پشتیبانی و کمک حرفه ای باشید.

  • در جلسات گروهی حمایت از افراد آزار دیده از رابطه شرکت کنید.
  • اطلاعات کسب کنید و قدرت انکار خود را به چالش بکشید.
  • هرگونه خشونت را گزارش دهید و مراحل محافظت از هرگونه خشونت و سواستفاده عاطفی از خود را پشت سر بگذارید.
  • اگر دلتنگ فرد آزارگر شدید و یا توجهتان دوباره به سمت او متوجه شد، در ذهن خود والدینی را که تجسم کنید که خصوصیات آنها را بر روی شریک عاطفی آزارگر فرافکنی میکنید.
  • درباره رابطه خود بنویسید و به خود اجازه دهید تا سوگواری کنید برای رابطه ناسالم تان.
  • زبان نگهداری و والدینی کردن از خود را بیاموزید.
  • یادبگیرید تا مرزبندی هایی سالم برای روابط تان تعیین کنید.

 

  1. Love chemistry
  2. Abusive relationship
  3. Evolutionary need
  4. Nucleotide is one of the structural components, or building blocks, of DNA and RNA
  5. Repetition Compulsion
  6. Abusive cycle
  7. Honeymoon period
  8. Intermittent reinforcement
  9. Trauma bonding

اندیشگاه روان سازه ائتلاف روان، فلسفه و هنر

دکتر مانی منجمی

www.psychonstruct.com

دی ۹۸

 

 دریافت فایل پی دی اف

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آغازگفتگو
تعیین وقت روان درمانی
برای تعیین وقت روان درمانی کلیک کنید